بسم الله الرّحمن الرّحیم

ساخت وبلاگ
برای حاج قاسم سلیمانیمی چرخم و می خوانمش در گود آن راآن یکّه میدان دار را، آن پهلوان رادر او تهمتن جلوه ی هر روزه دارددر غیرتش دیدم رگ پیشینیان رارویین تنی با تاب جنگ هشت سالهبگذاشت بی تب پشت سر هر هفت خان راآن ابر رحمت که به هر سو رخت بسته استآورده با خود سایه ی امن و امان رااز زیر دست خاک و خل بیرون کشیدیگنجینه ی فرهنگ عهد باستان راهمراه کاوه بر علیه جور ضحّاکافراشتی دفش و درفش کاویان رااین خاک خاک آرش ایرانیان ست)با جان «به زه کردند» این مردم کمان رادیروز اگر یک تیر بود و یک کمانگیر(امروز بنگر بی شماران مرزبان رارفتی به جنگ دشمنان بیرون از این خاکمی خواستی زخمی نبینی آشیان رادر باغ دیدی ردّپای آفتی چندبرداشتی از روی پرچین نردبان رابر آسمان خشک و خالی گریه کردیافراشتی تا بیرق رنگین کمان رازیر پر تو قله ی سیمرغ گل کرداز سایه تا آیینه بردی شاهدان راپرواز بود و پهنه ای تا بی نهایتدادی نشان بال و پرها آسمان رارد قدم های تو خود سنگ نشان بودتا منزل مقصود بردی کاروان راانسانیت در تو بهار دیگری داشت*وقتی که می بینی نیاز آهوان رانام تو بود و بختک دلواپسی هاآشفته کردی خواب های سرگران راصوت عقاب از بین پرهایت شنیدماز پشّه ها هم وزوز خط و نشان رادشمن هدف های زیادی داشت بی شک!زیرا تصاحب کرد هر چه کاهدان را!کار تو کار پیر امّت بود سردارهمراه خود کردی دل پیر و جوان را!لشکر چه لشکر سر به سر ماه و ستارهآری درآوردند بهت کهکشان راخوردی همه حسرت همه افسوس هر بارتشییع کردی پاسداران یگان راداغ از تو ذره ذره می کاهید چون شمعبا هر شهیدی داده ای از دست جان رادیدم میان خاک و خون انگشترت راآن دست را آن فاتح درب جنان راآن دست در دست خداوند است اینکآنجا که حتی نیست منهاجی گمان راباغِ زمستان گشت لبریز ا بسم الله الرّحمن الرّحیم ...
ما را در سایت بسم الله الرّحمن الرّحیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrdad-mehrabi8 بازدید : 195 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 17:30